۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

غضنفر و جایزه بانک

یه روز غضنفر از جلوی بانک رد میشد می بینه که بانک یه ماشین پراید جایزه گذاشته . با خودش میگه یا امام رضا اگه من این پرایدو ببرم قسم می خورم که بیام پا بوست.مدتی میگذره و غضنفر برنده نمیشه.بعداز چند وقت دیگه می بینه همون بانک پزو 206 جایزه گذاشته .با خودش میگه یا امام رضا اگه ایندفعه برنده بشم قول میدم با خانوم با همین ماشین بیام پابوست.مدتی میگذره و بازم برنده نمیشه.بعداز مدتی می بینه همون بانک ماکسیما جایزه گذاشته . با خودش میگه یا امام رضا اگه ایندفعه برنده بشم قول میدم با همین ماشین با خانوم و بچه ها بیام پا بوست و به همه محله هم خرج بدم تو رو خدا یا امام رضا منو از خودت نا امیدم نکن و خلاصه خیلی گریه و زاری میکنه.بالاخره همون شب امام رضا میاد به خواب زن غضنفر و بهش میگه :آخه بابا به این شوهرغضنفرت بگو اول بره با 10000تومن یه حساب تو بانک باز کنه بعد من آرزوشو برآورده کنم.

غضنفر و مغازه الکتریکی

یه روز غضنفر میره توی یه مغازه الکتریکی و میگه:داداش ببخشید.عذرمی خوام.روم به دیوار.گلاب به روتون. خیلی بی ادبیه یه لامپ 100 وات می خواستم.
مغازه دار میگه:بابا یه لامپ 100 وات که دیگه اینهمه عذر خواهی نمی خواد.غضنفر میگه:آخه لامپو واسه مسترابمون می خوام

كلبعلي و فرشته

یه روز یه فرشته جلوی كلبعلي ظاهر میشه و بهش میگه:شانس و اقبال امروز با تو یاره چون تو میتونی 3 تا آرزو بکنی و من برات برآورده کنم كلبعلي میگه:هر ارزویی؟فرشته میگه هر آرزویی كلبعلي میگه:هر قدر هم که بزرگ باشه برآورده میکنی؟فرشته جواب میده:بله هیچ محدودیتی نداری حالا اولین آرزوتو بگو.كلبعلي میگه خوب من یه پژو 405 می خوام.فرشته فوری بهش یه پژو 405 میده و میگه حالا دومین آرزوتو بگو.كلبعلي میگه یه پژو 405 دیگه هم می خوام .فرشته بلافاصله یه 405 دیگه بهش میده و میگه آخرین آرزوتو بگو.كلبعلي میگه بازم یه 405 دیگه .فرشته فی الفور یه 405 دیگه هم بهش میده و وقتی می خواست بره ازكلبعلي می پرسه آخه 3 تا 405 به چه دردت می خوره؟كلبعلي میگه : پیا ای 3 تانه میرفوشوم و با پیلش یه ماکسیما می ستونم

ساعت چنده غضنفر

از غضنفر ميپرسن: ببخشيد ساعت چنده؟ ميگه: والله تقريباٌ سه و خورده اي. ميپرسن: ببخشيد، دقيقاٌ چنده؟ ميگه: دقيقاٌ هفت و سي و يك دقيقه!

غضنفر و پوست موز

غضنفر صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!

غضنفر و میله اتوبوس

غضنفر سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي ميگه!

غضنفر با كايت

غضنفر با كايت ميكوبه به ساختمون بانك كشاورزي، 730 نفر كشته ميشن!... البته از خنده

کادو تولد

يه زن به شوهرش ميگه: اگه ميخواي كه براي تولدم يه كادو بخري، يه چيزي بخر كه به پالتو پوستم بخوره! مرد ميگه: از قبل فكر اونو كردم! زنه ميگه: چي خريدي؟ مرد ميگه: نفتالين!

غضنفر و چوپان

یه روز یه نفر از کنار جاده ای رد میشده که میشنوه یه چوپون داره نی میزنه. یارو از ریتم نی زدن میفهمه که چوپونه لره پس میره جلو و میخواد سربه سر چوپونه بذاره و بهش میگه:آی چوپون اگه بگم از چه طایفه ای هستی حاضری یکی از گوسفنداتو بمن بدی؟چوپان ساده دل هم میگه :آره یارو میگه:تو لری.چوپونه میگه باشه تو شرطو بردی هر کدوم از گوسفندا رو که میخوای سوا کن ببر. طرف هم یکی از درشتاشو سوا میکنه میخواد ببره که چوپونه میگه:عمو اگه من بگم اسم تو چيه؟ حاضری هرچی رو که برداشتی پس بدی؟طرف میگه:آره خوب بگو ..چوپونه میگه:توغضنفري.يارو میگه:آره اما تو از کجا فهمیدی؟ چوپونه میگه:آخه اونی که سوا کردی سگ گله اس نه گوسفند..

۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

ولایت کلبعلی

یه روز تو ولایت كلبعلي یه بنده خدا رو که در اثر سکته قلبی مرده بود داشتن دفنش می کرند و خویشان و اقوامش هم خیلی بی قراری و گریه و زاری می کردن و تو سر و صورتشون می کوبیدن و گور کن هم در همون حال داشت کارشو می کرد و گور طرفو می کند که یه دفعه مرده زنده میشه و بلند میشه و می شینه . اقوامش هم از ترس پا میذارن به فرار یهو از پشت سر می شنون که گور کنه داد میزنه:برگردین برگردین خوم(خودم) با بیل زدوم کشتمش

سوسک فهمیده!

سوسكه به خودش نارنجك ميبنده، ميره زير دمپايي!

غضنفر و اتاق عمل

غضنفر رو داشتن ميبردن اتاق عمل، ازش ميپرسن: همراه داري؟ ميگه: آره، خاموشش كردم

کرایه راننده

مش رحيم سوار تاكسي ميشه، آخر مسير به راننده ميگه: حاج آقا كرايه ما چقدر شدس؟ يارو ميگه: 50 تومن.مش رحيم ميگه: چه خبرس؟! اولندش كه 40تومن بيشتر نيميشد، بعدشم من 30تومن بيشتر ندارم، حالا فعلا اين 20 تومنو بگير... يارو پولو ميگيره، ميشمره ميبينه 10 تومنه!

سربازی رفتن غضنفر

غضنفر بعد از 2 سال سربازي، كارتش رو مي گيره، يه نگاهي بهش مي كنه و ميگه: اي بابا، اينو كه دارم، گواهينامه ميخوام

غضنفر و کارت پستال عاشقانه

غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید!