۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

غضنفر فیلسوف میشود

غضنفر يه تيكه يَخ رو گرفته بوده بالا، *داشته خيلي متفكرانه بهش نگاه مي*كرده. رفيقش ازش ميپرسه: چيرو نگاه ميكني؟ ميگه: ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش سوراخه!

استخدام غضنفر

غضنفر رفته بود استخدام بشه، ازش ميپرسند: ميدوني اسم مادر امام زمان چي بود؟
ميگه: والله درست نميدونم چون ما هميشه صداش ميكرديم خانم عسگري

40 سال زندان غضنفر

یه روز 3 نفر خلاف کار به 40 سال حبس انفرادی محکوم میشن و بهشون میگن تو این 40 سال هر چی نیاز دارین همین الان بگین چون اگه در زندانو ببندیم دیگه بازش نمی کنیم.نفر اول که آدم دائم الخمری بود میگه به اندازه مصرف 40 سال بمن مشروب الکلی بدین .زندانبانها اونو با چند صد صندوق مشروبات الکلی می اندازندش تو سلول.نفر دوم هم که یه خلافکار اینترنتی بود میگه بمن یه کامپیوتر و به اندازه مصرف 40 سال کارت اینترنت بدین اونو هم با کامپیوترش میکنن تو سلول .نفر سوم هم که غضنفر بود میگه بمن به اندازه مصرف 40 سال سیگار بدین خلاصه اونو هم با چندصد کارتن سیگار میکننش تو سلول .بعداز 40 سال در سلول نفر اول رو باز میکنن که آزادش کنن می بینن که مست مست داره آخرین بطری مشروبش رو سر می کشه و خلاصه آزاد میشه.در سلول نفر دوم رو که باز میکنن می بینن سخت مشغول چت کردنه خلاصه اون رو هم به زور از زندان می اندازنش بیرون.در سلول غضنفر رو که باز میکنن می بینن نشسته و یه پاشو انداخته روی اون یکی پاش و یه سیگار هم تو دستش و میگه: پدر سگ تو كه سیگار دادی چرا کبریت ندادی?

هواپیما ربایی غضنفرها

یه روز یه هواپیما که داشت از مسیر تهران به تبریز پرواز می کرد تو راه توسط عده ای هواپیما ربا ربوده میشده و هواپیما ربا ها به خلبان میگن:ایلده برو به آمروکا . خلبان میگه:بابا ما سوخت کافی برای پرواز تا آمریکا نداریم . همشهري ها میگن:فرود اظطراری در نزدوکترین فرودگاه و سوخت گیری. خلاصه خلبان بیچاره مسیرشو کج مینه و در فرودگاه فرانکفورت فرود اظطراری میکنه و به مسئولین فرودگاه میگه که این هواپیما توسط تعدادی همشهريهاي غضنفر ربوده شده و تقاضای سوخت فوری دارن. مسئولین فرودگاه جواب رد میدن .تا غضنفر خودش میاد پای میکروفن و تهدید میکنه که اگه بما سوخت نرسونین هر 10 دقیقه یکی از سرنشینارو می کشیم.مسئولین فرودگاه تهدید رو جدی نمی گیرن اما می بینن که بعداز 10 دقیقه یه نفر از هواپیما پرت میشه پایین و یه تیر هم تو مغزش خالی میشه. مسئولین هم که از عواقب بین المللی کار می ترسن بلافاصله به هواپیما سوخت میرسونن و باند رو خالی میکنن و به خلبان اعلام می کنن همه چیز برای پرواز شما مهیا شده و میتونین پرواز کنین.اما دقایق زیادی میگذره و هواپیما پرواز نمیکنه.بعد می بینن که هواپیما رباها خودشون از هواپیما پیاده میشن و دستاشونو می برن بالا مسئولین فرودگاه بهشون میگن : مگه شما دیوونه شدین ما که بهتون سوخت دادیم چرا تسلیم شدین؟یهو یکی از همشهري ها میگه: همش تگصیر این گضنفر احمگه که بین اینهمه سرنشین درست زده خلبانو کشته

رنگ شناسی غضنفر

از غضنفر ميپرسن بنفش چه رنگيه؟ ميگه: آبيي ديدي؟! همون قرمزش

دل درد های یک غضنفر

غضنفر دل درد داشت رفت دکتر. دکتر يه ظرف کوچيک بهش داد و گفت: فردا تو اين مدفوعت رو بريز بيار. غضنفر فرداش با يه سطل پر مدفوع رفت پيش دکتر...! دکتر گفت اين چيه...؟ چرا اينقدر زياد...؟ گفت: آقای دکتر، گفتم شايد تعارف ميکنی!

ختم پدر غضنفر

باباي غضنفر ميميره، مجلس ختمش رفيقاش همه ميان بهش تسليت ميگن. غضنفر خيلي احساساتي ميشه، ميگه: به خدا خيلي زحمت كشيدين تشريف آوردين، *شرمنده كردين... ايشالله ختم پدرتون جبران مي*كنم!

خیارشور

يارو با دو تا خيار در دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. يارو ميگه: پس بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!

مش رجب و عرق فروشی

مش رجب پكر و ناراحت نشسته بوده تو يك عرق فروشي و همين جور يك ساعت تمام داشته گيلاس عرقشو نگاه مي*كرده. يارو جاهله با خودش ميگه بگذار يكم بخنديم، ميره جلوي مش رجب و گيلاس عرقشو برميداره و لاجرعه ميره بالا. مش رجب اول يك نگاه غمناك به يارو ميكنه، بعد يهو ميزنه زير گريه! جاهله ناراحت ميشه:*ميگه: بابا بيخيال،* شوخي كردم جون حاجي..اصلاً* الان يدونه مَشتي*شو برات ميگيرم، مهمون من! مش رجب در حين هق هق ميگه: نه داداش، تقصير تو نيست. اصلاً* امروز بدترين روز زندگي منه! اولش صبح خواب موندم دير رسيدم سركار،* رئيسم هم بيرونم كرد! *بعد اومدم برگردم خونه، *ديدم ماشينم رو دزد برده! رفتم كلانتري، *گفتن كاريش نمي*تونن بكنن...بعد تاكسي گرفتم رفتم خونه! * يهو ديدم كيف پولم رو گم كردم، *يارو راننده تاكسيه هرچي از دهنش درومد بارم كرد و گاز داد رفت.. ! آخر تصميم گرفتم خودمو بكشم، *كه يهو تو اومدي ليوان سمم رو تا ته خوردي!

غضنفر موبایل میخرد

غضنفر ميره واسه تلفن همراه ثبت نام ميكنه، بهش ميگن: تا سه ماه ديگه بهت تحويل ميديم. غضنفر هم رو كمربندش مينويسه: به زودي دراين مكان يك عدد موبايل افتتاح خواهد شد!

سقوط غضنفر

غضنفر از طبقه صدم يه ساختمون مي*افته پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!

۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

غضنفر و جایزه بانک

یه روز غضنفر از جلوی بانک رد میشد می بینه که بانک یه ماشین پراید جایزه گذاشته . با خودش میگه یا امام رضا اگه من این پرایدو ببرم قسم می خورم که بیام پا بوست.مدتی میگذره و غضنفر برنده نمیشه.بعداز چند وقت دیگه می بینه همون بانک پزو 206 جایزه گذاشته .با خودش میگه یا امام رضا اگه ایندفعه برنده بشم قول میدم با خانوم با همین ماشین بیام پابوست.مدتی میگذره و بازم برنده نمیشه.بعداز مدتی می بینه همون بانک ماکسیما جایزه گذاشته . با خودش میگه یا امام رضا اگه ایندفعه برنده بشم قول میدم با همین ماشین با خانوم و بچه ها بیام پا بوست و به همه محله هم خرج بدم تو رو خدا یا امام رضا منو از خودت نا امیدم نکن و خلاصه خیلی گریه و زاری میکنه.بالاخره همون شب امام رضا میاد به خواب زن غضنفر و بهش میگه :آخه بابا به این شوهرغضنفرت بگو اول بره با 10000تومن یه حساب تو بانک باز کنه بعد من آرزوشو برآورده کنم.

غضنفر و مغازه الکتریکی

یه روز غضنفر میره توی یه مغازه الکتریکی و میگه:داداش ببخشید.عذرمی خوام.روم به دیوار.گلاب به روتون. خیلی بی ادبیه یه لامپ 100 وات می خواستم.
مغازه دار میگه:بابا یه لامپ 100 وات که دیگه اینهمه عذر خواهی نمی خواد.غضنفر میگه:آخه لامپو واسه مسترابمون می خوام

كلبعلي و فرشته

یه روز یه فرشته جلوی كلبعلي ظاهر میشه و بهش میگه:شانس و اقبال امروز با تو یاره چون تو میتونی 3 تا آرزو بکنی و من برات برآورده کنم كلبعلي میگه:هر ارزویی؟فرشته میگه هر آرزویی كلبعلي میگه:هر قدر هم که بزرگ باشه برآورده میکنی؟فرشته جواب میده:بله هیچ محدودیتی نداری حالا اولین آرزوتو بگو.كلبعلي میگه خوب من یه پژو 405 می خوام.فرشته فوری بهش یه پژو 405 میده و میگه حالا دومین آرزوتو بگو.كلبعلي میگه یه پژو 405 دیگه هم می خوام .فرشته بلافاصله یه 405 دیگه بهش میده و میگه آخرین آرزوتو بگو.كلبعلي میگه بازم یه 405 دیگه .فرشته فی الفور یه 405 دیگه هم بهش میده و وقتی می خواست بره ازكلبعلي می پرسه آخه 3 تا 405 به چه دردت می خوره؟كلبعلي میگه : پیا ای 3 تانه میرفوشوم و با پیلش یه ماکسیما می ستونم

ساعت چنده غضنفر

از غضنفر ميپرسن: ببخشيد ساعت چنده؟ ميگه: والله تقريباٌ سه و خورده اي. ميپرسن: ببخشيد، دقيقاٌ چنده؟ ميگه: دقيقاٌ هفت و سي و يك دقيقه!

غضنفر و پوست موز

غضنفر صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!

غضنفر و میله اتوبوس

غضنفر سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي ميگه!

غضنفر با كايت

غضنفر با كايت ميكوبه به ساختمون بانك كشاورزي، 730 نفر كشته ميشن!... البته از خنده

کادو تولد

يه زن به شوهرش ميگه: اگه ميخواي كه براي تولدم يه كادو بخري، يه چيزي بخر كه به پالتو پوستم بخوره! مرد ميگه: از قبل فكر اونو كردم! زنه ميگه: چي خريدي؟ مرد ميگه: نفتالين!

غضنفر و چوپان

یه روز یه نفر از کنار جاده ای رد میشده که میشنوه یه چوپون داره نی میزنه. یارو از ریتم نی زدن میفهمه که چوپونه لره پس میره جلو و میخواد سربه سر چوپونه بذاره و بهش میگه:آی چوپون اگه بگم از چه طایفه ای هستی حاضری یکی از گوسفنداتو بمن بدی؟چوپان ساده دل هم میگه :آره یارو میگه:تو لری.چوپونه میگه باشه تو شرطو بردی هر کدوم از گوسفندا رو که میخوای سوا کن ببر. طرف هم یکی از درشتاشو سوا میکنه میخواد ببره که چوپونه میگه:عمو اگه من بگم اسم تو چيه؟ حاضری هرچی رو که برداشتی پس بدی؟طرف میگه:آره خوب بگو ..چوپونه میگه:توغضنفري.يارو میگه:آره اما تو از کجا فهمیدی؟ چوپونه میگه:آخه اونی که سوا کردی سگ گله اس نه گوسفند..

۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

ولایت کلبعلی

یه روز تو ولایت كلبعلي یه بنده خدا رو که در اثر سکته قلبی مرده بود داشتن دفنش می کرند و خویشان و اقوامش هم خیلی بی قراری و گریه و زاری می کردن و تو سر و صورتشون می کوبیدن و گور کن هم در همون حال داشت کارشو می کرد و گور طرفو می کند که یه دفعه مرده زنده میشه و بلند میشه و می شینه . اقوامش هم از ترس پا میذارن به فرار یهو از پشت سر می شنون که گور کنه داد میزنه:برگردین برگردین خوم(خودم) با بیل زدوم کشتمش

سوسک فهمیده!

سوسكه به خودش نارنجك ميبنده، ميره زير دمپايي!

غضنفر و اتاق عمل

غضنفر رو داشتن ميبردن اتاق عمل، ازش ميپرسن: همراه داري؟ ميگه: آره، خاموشش كردم

کرایه راننده

مش رحيم سوار تاكسي ميشه، آخر مسير به راننده ميگه: حاج آقا كرايه ما چقدر شدس؟ يارو ميگه: 50 تومن.مش رحيم ميگه: چه خبرس؟! اولندش كه 40تومن بيشتر نيميشد، بعدشم من 30تومن بيشتر ندارم، حالا فعلا اين 20 تومنو بگير... يارو پولو ميگيره، ميشمره ميبينه 10 تومنه!

سربازی رفتن غضنفر

غضنفر بعد از 2 سال سربازي، كارتش رو مي گيره، يه نگاهي بهش مي كنه و ميگه: اي بابا، اينو كه دارم، گواهينامه ميخوام

غضنفر و کارت پستال عاشقانه

غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید!

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

سنگ زدن به شیطان

کلبعلی و غضنفر تو مکه داشتن به شیطون سنگ میزدن یه دفعه غضنفر میگه من سنگم تموم شد چیکار کنم؟
کلبعلی میگه : کم نیار فحش بده

مرگ پدر

به غضنفر میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره, میگن والله مرده, غضنفر میگه تا حالا اصلا سابقه نداشته!

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

جزیره آدم خوار ها

غضنفر تو جزيره آدمخوارها گير مي افته. ميگه خدايا! حالا چه طور ثابت كنم آدم نيستم؟

پل هوایی

غضنفر بالاي پل هوايي ايستاده بوده ميگه: حالا ما خر، ما نفهم ، ما بي شعور ... اينجا اصلأ آب ردميشه كه پل زدن؟

نون اضافی

غضنفر ميره ساندويچي ميگه: يه نون اضافه با يه نون اضافه بدين!

صف زنونه نونوایی

یه روز عبدالماجد میره نونوایی میبینه صف مردونه خیلی شلوغه اما تو صف زنونه هیچکس نیست پس میره تو صف زنونه و به شاطر میگه:ولک خواهروم میگه 4 تا نون بده

۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

فراموشی

غضنفر ميره و به دكتر، ميگه: آقاي دكتر من دچار فراموشي شدم. دكتره ميپرسه: چند وقته؟يارو يكم فكر ميكنه، ميگه: چي چند وقته؟

خاصیت نوشابه

به غضنفر ميگن:خاصيت نوشابه را بگو. ميگه: آب داره گاز داره ولی متاسفانه تلفن نداره.

اولین پست بلاگ غضنفرستان

هدف از ایجاد این بلاگ گسترش فرهنگ سازی لطیفه توی جامعه اینترنتی هست که یکی از دوستانم میشه گفت بنیان گذارش هست


پیام پایین از دوست و بزرگوار عزیز iran77 هست که برای شروع این بلاگ به همین نکته بسنده میکنم
به نام خدا
با عرض سلام خدمت همه عزيزان.دوستان عزيز من بواسطه موقعيت شغلي ام در بسياري از استانهاي ايران مدتي را سپري كرده ام.با آذري زبانان عزيز و كردهاي خونگرم و لرهاي ميهمان نواز و خوزستانيهاي خوش سليقه و گيلانيان مهربان و اصفهاني هاي شيرين زبان و...زندگي كرده ام و باور بفرماييد كه جز مهرباني و محبت و ميهمان نوازي چيز ديگري از آنها نديده ام.به جرات مي گويم كه بحدي ميهمان نوازي ايشان مرا تحت تاثير قرار داده كه با وجوديكه متولد شهر تهران هستم مدتي است كه اعراض از وطن كرده و همواره خود را يك گيلاني معرفي ميكنم و به گيلاني بودن خود نيز مي بالم زيرا گيلان سرزمين ميرزا كوچك خان جنگلي است.آذربايجان نيز ديار ستارخان و باقرخان است.اگر اندكي در تاريخ سير كنيم مي بينيم كه بزرگان اين مرزوبوم هريك به گوشه اي از اين كشور تعلق داشته اند همچون رئيس علي دلواري و بوعلي سينا و ذكرياي رازي و ...شما بفرماييد مگر چند تن از آنها اهل تهران يا بقول امروزي ها بچه تهرون بوده اند؟حال كه ما اينچنين بزرگاني را در گوشه و كنار اين مملكت داريم چگونه بخود اجازه ميدهيم كه براي مردم آن ديار انواع و اقسام جوك و لطيفه را بسازيم و انسجام و يكپارچگي مردم ايران زمين را زير سوال ببريم؟در عهدي كه در دنيا كشورهايي همچون آلمان غربي و شرقي و يمن شمالي و جنوبي و...يك كشور واحد مي شوند ( اكنون نيز صحبت از اتحاد دو كره شمالي و جنوبي است ) آيا اين عملكرد ما چيزي جز تجزيه ايران مي باشد؟پس بياييم تا دست در دست هم داده و دشمنان اين سرزمين را خشنود نسازيم.در زمانيكه اين شعر زيباي سعدي شيرازي كه گفته (( بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند )) بر سر در سازمان ملل نوشته شده خود ما هموطنان سعدي بايد به اين شعر گوهربار او معنا و مفهوم بخشيم

دوستان عزيز من در نظر دارم تا با كمك و همت همه شما عزيزان اندك اندك اين آپارتايد نژادي را كه سالهاست بر سر اين ملت سايه افكنده را كنار زده و فرهنگ جديدي براي لطيفه سرايي و جوك ساختن پديد آوردم.چيزي كه در آن تهرانيها نژاد برتر نبوده و برعكس ساير اقوام تحقير نشوند.هنوز من فكر ميكنم كه بسياري از ايرانيان و يا حتي خارجيان از شنيدن لطيفه هاي ملانصرالدين لذت ميبرند.آيا كسي ميتواند بگويد كه ملانصرالدين ترك بود يا رشتي يا اصفهاني يا لر يا... ؟من بعيد ميدانم كسي بتواند چنين چيزي را اثبات بكند.حالا از شما عزيزان مي خواهم چه در اين سايت يا هر سايت ديگري كه فعاليت داريد در ارسال لطيفه هايتان بجاي استفاده از اسم عام همچون يه تركه يا يه رشتيه يا...از اسم خاص همچون غضنفر يا مش رحيم يا مش رجب استفاده كرده و اين فرهنگ را در همه سايتها رواج دهيد.شايد سالها طول بكشد كه به نتيجه برسيم و شايد عمر ما كفاف ندهد تا چنين روزي را ببينيم اما بياييم اميدوار باشيم كه راهي را بنا نهاده ايم كه فرزندان ما ادامه دهنده اين راه بوده و بالاخره روزي اين نهالي را كه كاشته ايم ببار خواهد نشست.
براي من بعنوان يك ايراني بسيار كسر شخصيت دارد كه در اينترنت يا دهكده جهاني لطفه ها و جوكهايي وجود دارد كه تمامي جهانيان به آن دسترسي داشته و در كل آنها ميتوانند با اين وسيله ما ايرانيان را تحقير كنند.از همه شما عزيزان خواهشمندم كه اين مقاله كوتاه مرا براي كليه سايتهايي كه در آن غضويت داريد بفرستيد و از همين امروز شروع به فرهنگ سازي لطيفه كنيد.به عبارتي ديگر (( بجاي آنكه به هم بجنديم بياييم با هم بخنديم.))
به اميد داشتن ايراني همواره متحد و يكپارچه . متشكرم.دوستدار همه شما IRAN 77


دوستان عزیزی که خواهان کمک به ما در این زمینه هستند می توانند لطیفه های خودشان برای ایمیل من ارسال کنند تا با نام خودشان در سایت قرار دهم
masoud.mrn@gmail.com
پیشاپیش از لطف شما متشکرم